علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

هدایای تولد یک سالگی

نازنینم چه هدیه ای می تواند شایسته ات باشد وقتی تو خود برای ما  بهترین و با ارزش ترین هدیه هستی؟! و با کدام دارایی خواهیم توانست هدیه بارانت کنیم وقتی داشتن ِ تو  بزرگترین  دارایی ِ ماست؟! 1-  پدر و مادر همسرم زحمت کشیدن و  50 تومان پول به پسر ی هدیه دادن به علاوه ی این بلز     2- عمه بزرگه ی پسرم زحمت کشید و بهش  50 تومان پول داد.   3- هدیه ی عمه کوچیکه هم ای دو دست لباس  بودن که همسرشون تو سفر اخیرشون به  ایران  به دستمون رسوندن.     4- تک عموی پسری هم 40 تومان پول داد بهش به علاوه ی این فرغون ِ بازی.    ...
27 مرداد 1392

... تا یک ساله شدنت +راه افتادن

حال ِ وصف ناشدنی ِ این روزهای مرا فقط این روزها میدانند و بس کسی میداند آیا چگونه میشود این روزهای مرا برای ابد ثبت نمود؟! شیرینی ِ با تو بودن را چگونه میتوان در خاطر سپرد وقتی نمیتوان حتی ذره ای از آن را بر روی کاغذ انعکاس داد؟! .... گویی نمیشود کاری کرد... جز اینکه در لحظه لحظه های داشتنت چنان خود را غرق سازم که مجالی برای خشک شدن خاطرت  از خاطرم باقی نماند... از پنجشنبه 28 تیر دیگه عمو امین (شوهر خاله) رو شناختی و وقتی گفتیم "عمو کو؟"به طرفش برگشتی (تو خونواده ی ما رسمه که بچه ها به آقایونی که نسبت خاصی باهاشون ندارن و یا گفتن نسبتشون سخته عمو و به خانمهایی که این شرایطو دارن خاله میگن) جمعه 29 تیر ماه برای ولین بار خو...
25 مرداد 1392

شکر نامه

                 ...و پسرک ما یک ساله شد                         .... خدایا شکرت بابت ِ همه چیز شکر که پسرمون سالم و قبراق سر موقع  به دنیا اومد. شکر که بعد از انجام ختنه  زیاد اذیت نشد و اذیت نشدیم. شکر که با اینکه  زردی گرفت به خاطر داشتن وزن مناسب و شیر خوردن  زیادش تونستیم با مراقبت ازش  تو خونه و زیر دستگاه زردیش رو پایین بیاریم و کارش به بستری شدن نکشید. شکر که من قبل از ده روز تونستم سرپا بشم و زخمم خوب و ...
24 مرداد 1392

پسر 75 سانتی متری ِ من

11 مرداد بود، فردای 11/5 ماهگی پسرک، تو خونه نشسته بودیم و از وجودش و شیرین کاریهاش فیض می بردیم که یک دفعه همسری رو کرد به من و گفت مهتاب نکنه قد پسرمون کوتاه باشه؟! حالا تو پرانتز داشته باشین که همسرم 184 سانتی متره  و خودم 167 سانتی متر  و پسرک بیچارمون هم موقع تولد مثلا  52 سانتی متر بوده خلاصه از ما اصرار که قدش خوبه  و از اون انکار که نه انگار کوتاهه البته پر بیراه نمیگفت همسرم، این وروجک یک ماهی میشه که راه میره، معلومه به راه رفتن یه موجود به این کوچکی هنوز عادت نکرده این چشمهای ما جونم براتون بگه که رفتیم متر آوردیم و مشغول به اندازه گرفتن قدش شدیم همسرم اندازه گرفت 75 سانتی متر بود خودم هم تکرار کردم...
22 مرداد 1392

دو شب خاطره انگیز در اصفهان

سلام دوستان سفرهای ما به  اصفهان همیشه در نوع خودش منحصر به فرد و باور نکردنیه، اصلا فکر نکنین وقتی میگم رفتیم اصفهان یعنی رفتیم به گردش و دیدن ابنیه  تاریخی و مکانهای دیدنی، نه اصلا همچین فکری نکنین، این دفعه که دیگه از بی نظیر ترین سفرهامون بود ، نفهمیدیم کی رسیدیم و کی برگشتیم؟! گفته بودم که قرار بود یه تولد بگیریم، به لطف خدا گرفتیم و بد هم از آب  درنیومد، جای شما خالی... اما نگفته بودم قراره برای پسر ی عقیقه کنیم، اون هم به لطف خدا و البته کمک همکاری بی دریغ  بقیه انجام شد. من در برگزاری این دو تا مراسم که به ترتیب جمعه و شنبه شب برگزار شدن کمترین نقش ممکن رو داشتم، یعنی شما اینجور یتصور کنین که همه داشتن...
27 مرداد 1392

این الاصفهانیون؟

سلام دوستان امروز به امید خدا داریم میریم اصفهان،دوستای اصفهانی منتظر باشین که دارم میام پیشتون قراره اگه بشه اونجا یه تولد کوچولو البته با یک هفته تقدم برای پسرکمون بگیریم، دنبال شیرینی فروشی خوب میگردم تو اصفهان، میخوام رو دست مادر همسرم و زندایی هاش بلند شم  تو شناختن بهترین شیرینی فروشی ِ شهرشون ممنون میشم از دوستای اصفهانی عزیزم اگه برام کامنت بذارن که تو کدوم شیرینی فروشی میتونم کیکهای تازه و خوشمزه با طرحهای متنوع پیدا کنم، چون تعدادمون خیلی نیست احتمالا کیک آماده میگیریم و نیاز ی به سفارش دادن نیست، فقط میخوام کیکی پیدا کنم که مدل روش جذاب و جالب باشه،   راستی پیشاپیش عیدتون  هم مبارک، عباداتتون هم قبول ...
16 مرداد 1392